2. به خدا سوگند! ولایت و رهبری برای علی علیهالسلام است.
پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم جمعی از مهاجران و انصار در سقیفه بنیساعده، گردهم آمدند تا فردی را از میان خود به زمامداری مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانی که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهای تاریخی به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعی از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدی که با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانی عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
علی علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پی وصیت دیگر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، با شتاب فراوان به جمعآوری قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانی که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا میخواندند، میفرمود: «مشغول اجرای فرمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و جمعآوری قرآن هستم.» اما نگرانیهای هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعی مأموریت یافتند به هر قیمتی شده که علی علیهالسلام را از منزل خارج و برای گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما علی علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشی فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر علی علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهای به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و یادگارهای ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش میکشی؟ عمر که اعتراض عمومی را مشاهده کرد، گفت: به راستی گمان کردید که من چنین کاری را انجام میدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فیالدّنیا و الآخرة4؛ من قومی همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بر روی دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانی که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبری ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّی برای ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز غدیرخم آگاهی نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبری را برای علی علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولی شما رشتههای پیوند میان خود و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد.»
3. غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایی که مردم میتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیداری داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهدای احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانی که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او میگوید:
پس از وفات رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالی که به شدّت منقلب بود و اشک میریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: ای بانوی من! سؤالی برایم پیش آمده است که میخواهم با شما در میان بگذارم.
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را میدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسراری که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهداللّه تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامة؛ خدا را شاهد میگیرم که شنیدم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار میدهم. علی امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوی من! پس چرا علی علیهالسلام سکوت کرد، و برای گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی ـ أو قالت: مثل علیّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فیاللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ ای اباعمر، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل علی)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن میروند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.
(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار میکردند و از عترت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت مینمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمیکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم معرّفی فرمود، از علی علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث میرسید. اما کسی (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسی (علی) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روی آوردند، آنها هوا پرستی را برگزیدند و براساس رأی و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هرچه بخواهد، میآفریند و هرچه بخواهد، برمیگزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند.»؟
آری شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینههاست، کور میشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهای خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه میبرم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.»7
بقیه در ادامه مطلب
4. آیا جای عذرآوردن باقی مانده؟
«غصب فدک» انتقامی بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حقّ امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته میشد. پافشاری حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانی هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگی در برابر قدرت حاکمه هزینههای سنگینی دارد و از سوی دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلی هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالی و دنیوی است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها میدانستند که خاندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگی به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایداری از اصالت آن است و اگر این واقعیت برای عامّه مردم به اثبات برسد پایههای لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهای بودند که اذهان مردم را به سوی دیگری هدایت کنند و مشکل اصلی حکومت با خاندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دعوای ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم مشروعیتی برای کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبی از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهای که طنین سخنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در اذهان مردم به یاد میآورد، گویی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر بالای منبر خطبه میخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانی را با مردم در میان گذاشت، و پردههای تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوی ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمی مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخی جمعی به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبی بکر ما عدلنا بعلیّ أحدا؛ ای دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو میشنیدیم، به هیچ وجه کسی را بر علی علیهالسلام ترجیح نمیدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبی یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم پس از حادثه غدیرخم، جایی برای عذرآوردن باقی گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّدةالنّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فی هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجری هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ ای سرور زنان! اگر علی علیهالسلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن میگفت و روشنگری مینمود، ما از او رویگردان نمیشدیم، و با فرد دیگری بیعت نمیکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنّی فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم برای هیچ کس عذر و بهانهای قرار نداده است.»8
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابی به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانی بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهای خود رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را مشاهده کرده بودند که دست علی علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهای خود شنیده بودند که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه» و حتی اغلب آنان در آن روز با حضرت علی علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به وی تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانی هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعی آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههای در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانی هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپری نشده بود، و احتمال فراموشی مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطی که مخاطبان، علم کافی داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلی خود را به فراموشی زدند و گاهی نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانی برای طرح واقعیتهای روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز برای اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، برای بهرهمندی آیندگان، ثمره دیگری نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت علی علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیاری از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانی زیاد، بعضی از اصحاب نیز ادّعای فراموشی میکردند!
با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهای به غدیر مینمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا اینکه آیا جای عذر و توجیهی بعد از غدیر باقی مانده است، روشن میگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمی بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیماری به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآوری جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن میگردد!
پینوشتها:
1. مائده / 67.
2. همان / 3.
3. اسنی المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.
4. الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالی، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتی، ص 127 و 128.
5. قصص / 68.
6. حجّ / 46.
7. کفایةالاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.
8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1. الاحتجاج، علامه طبرسی، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2. أسنی المطالب فی مناقب سیّدنا علیّ بن ابیطالب، ابوالخیر محمد الجزری الشافعی، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3. الامالی، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینوری، انتشارات الشریف الرضی، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.
5. بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8. الصراط المستقیم، علامه زینالدین علی بن یونس نباطی بیاضی، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.
9. الغدیر، علامه امینی، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.
10. کفایةالاثر، ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزّاز قمی رازی، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.